نام کتاب : کافه پیانو
نام نویسنده : فرهاد جعفری
نشر: چشمه
تقدیر شده در جایزه ی ادبی اصفهان
برگزیده ی نظر سنجی روزنامه ی اعتماد از منتقدین به عنوان بهترین رمان سال 1386
توضیح کتاب :
از ویژگی های کتاب تقلیدی نبودنش ، احساسات ملموس ، ساده و روان بودن نثر هست .
به نظرم کتاب خوبیه (کاری به حاشیه هایی که واسه نویسنده وجود داره ندارم! و فقط دارم در مورد خود کتاب صحبت میکنم ) ، کتاب به چاپ 28 هم رسیده...
یه چیزی هم همیشه میگم . اینکه توجه کنید که خوندن یک کتاب لزوما به معنی قبول عقاید نویسنده نیست . مخصوصا اینکه کتاب داستان باشه ! پس اگر حس میکنید کتاب ضد زن هست ! زیاد توجه نکنید! آیه نازل نشده که تمام کتاب ها صد در صد علمی و اجتماعیه ! (اینو واسه منتقدان این کتاب گفتم )
کتاب در مورد مردی هست که از زنش جدا شده و یک دختر بچه به اسم گل گیسو داره . و توی یه کافه کار میکنه ...
از متن کتاب :(پشتِ جلد )
خیلی وقت بود احساس بس فایدگی و بی مصرف بودن می کردم و علاوه بر این, یک بار که دختر
هفت ساله ام برداشت و ازم پرسید : بابایی ... تو چیکاره ای؟! هیچ پاسخ قانع کننده ای
نداشتم که بهش بدهم.
یعنی راستش را بخواهید به خودم گفتم : تا وقتی هنوز زنده ام, چند بار دیگر ممکن است
پیش بیاید که این را ازم بپرسد و من چند بار دیگر می توانم ابرویم را بیندازم بالا و بهش
بگویم : خودمم نمی دونم بایایی.
اما اگر می نشستم و داستان بلندی می نوشتم و بعد منتشر می کردم, می توانستم بهش
بگویم : اگر کسی یک وقت برگشت و ازت پرسید بابات چه کاره است, حالا توی مدرسه
یا هر جای دیگری, یک نسخه از " کافه پیانو " را همیشه توی کیفت داشته باش تا نشان
بدهی و بهشان بگویی بابام نویسنده است ... حالا شاید خوب نباشه, اما نویسنده است