Barney's Version  


Barney's Version

Director:  Richard J. Lewis

Writers : Mordecai Richler (novel), Michael Konyves (screenplay)‏‏‏

Stars:  Paul GiamattiRosamund Pike and Dustin Hoffman

Awards: Nominated for Oscar. Another 12 wins & 9 nominations

Release: 14 July 2011

Genre :   Drama

Runtime: 134 min

Country :  Canada | Italy

Official site


بعد از دیدن آشغال های بنجلی که به سختی تا دقیقه ی سی-چهل تحملشون میکردم، دیدن یک فیلم خوب مثل پیدا کردن یک تکه جواهر توی فاضلابه! واقعا دیگه داشت حالم به هم میخورد از بعضی از فیلم ها کهBarney's Version به دستم رسید.شاید یکی از دلایلی که اینقدر از این فیلم لذت بردم همین باشه.ولی نه، انصافا Barney's Version فیلم خیلی خوبی بود.بازی های فوق العاده از Paul Giamatti و Dustin Hoffman و داستانی خوب و کارگردانی ای بهتر همه و همه باعث شده که این فیلم درمدت زمان طولانی خود شما رو کاملا درگیر خودش کنه و شاید،شاید آخر فیلم چند قطره اشک هم به چشمانتان بیاره! Barney's Version داستان زندگی بارنی تهیه کننده سریال های تلویزیونی از دیدگاه خودش، نه اطرافیان است.یک زندگی پرفراز و نشیب و پر از آدم های مختلف اما تعداد کمی ستاره های اصلی! هرچی کمتر بگم بهتره.این فیلم رو از دست ندید.


دیالوگی از فیلم:

مریم : میتونیم حالا با هم دوست باشیم؟
بارنی : نه نمیتونیم!
مریم : من اینجا هستم برای تو.اگه تو بهم اجازه بدی.ما یک ازدواج زیبا داشتیم اما اون دیگه تموم شده و از تو میخوام که این موضوع رو بپذیری
بارنی : تاحالا شده وقتی که پای تو وسط میاد من کم بیارم؟
مریم : هرگز!
بارنی : پس چی باعث شده فکر کنی که حالا این کار رو میکنم؟!

The Adjustment Bureau

Director:  George Nolfi
"Writers : George Nolfi (screenplay), Philip K. Dick short story "Adjustment Team
Release: 10 March 2011
Genre :  Romance | Sci-Fi | Thriller
Runtime : 106 min
Country : USA



فیلم The Adjustment Bureau آخرین فیلمی بود که از دیدنش لذت بردم.همیشه دیدن فیلم هایی که پای خدا یا اعتقادات آدم ها رو وسط میکشن برام جالب بوده.خوشبختانه فیلم های خوب بد زیادی هم توی این ژانر ساخته شده.چند وقت پیش خانوم کرم کتاب! که فیلم Constantine رو بهش داده بودم تا نگاه کنه حرف جالبی زد.میگفت که اینا (منظورش هالیوود بوده حتما!) طوری فیلم میسازن که آدم ایمانش به خدا قوی تر میشه! راست هم میگفت.بعد از دیدن بعضی از فیلم ها ایمانت رو چک میکنی میبینی یکمی محکم تر از قبل شده! یا سست تر! مهم نیست، مهم تاثیریه که اون فیلم و اون داستان به روی بییننده میذاره. The Adjustment Bureau یه سوال بزرگ رو توی ذهن بیننده ایجاد میکنه.و اون هم اینه که آیا انسان واقعا موجودی خود مختار است و خودش سرنوشت خودش رو رقم میزنه یا اینکه این سرنوشت برای ما نوشته شده و ما مثل یک مشت آدم کوکی روی اون خطی که سرنوشت زندگیمونه راه میریم! فیلم نظریه ی دوم رو قبول داره و بر اساس همین نظریه ساخته شده.که ما موجوداتی خودمختار نیستیم و هر حرکت ما قبلا توسط خدا نوشته شده و در این میان خدا یا به قول فیلم چیرمن! از فرشتگانش کمک میگیره تا اگر از مسیر خارج شدیم دوباره مارو به مسیر سرنوشتمون برگردونن! اما گاهی بعضی ها به خاطر عشق یا خیلی چیزهای دیگه تصمیم میگیرن از اون مسیری که براشون برنامه ریزی شده خارج بشن و مسیر جدیدی برای خودشون توی زندگی درست کنن.اینجاست که جنگ با خدا و مامورانش شروع میشه! پیشنهاد میکنم به جای خواندن حرف های من خودتون این فیلم رو ببنید و از دیدنش لذت ببرید!

دیالوگی از فیلم:

دیوید : چه اتفاقی برای اراده آزاد افتاد؟
تامپسن : در واقع ما قبلا اراده آزاد برای انسان رو امتحان کردیم.از زمانی که مجبور بود شکار کنه و غذا ذخیره کنه تا اوج دوران امپراتوری رم.ما عقب وایستادیم تا ببینیم که شما روی پای خودتون چطوری سر میکنید.برای پنج قرن توی تاریکی زندگی کردید.تا اینکه تصمیم گرفتیم دوباره وارد عمل بشیم.چیرمن(رئیس/خدا) فکر کرد شاید بهتر باشه ما کار بهتری برای شما انجام بدیم، بهتون یاد بدیم چطور دوچرخه سواری کنید و بعد خودمون رو بکشیم کنار! پس بهتون رنسانس رو دادیم،روشنفکری،انقلاب علمی.برای ششصد سال داشتیم بهتون یاد میدادیم که انگیزه هاتون رو با منطق کنترل کنید.در سال 1910 دوباره کنار کشیدیم.ظرف مدت 50 سال شما این چیزها رو برامون به ارمغان آوردید: جنگ جهانی اول،رکود اقتصادی،فاشیزم،هولوکاست و کار به جایی رسید که در بحران موشکی کوبا ممکن بود کل سیاره زمین از بین بره! در اون موقع تصمیم گرفته شد که ما دوباره دست به کار بشیم قبل از اینکه شما کاری بکنید که حتی ما هم نتونیم درستش کنیم! شما اراده آزاد ندارید دیوید.این چیزی که وجود داره ظاهریه!

سرگذشت تام جونز

سرگذشت تام جونز کودک سر راهی

هنری فیلدینگ

انتشارات نیلوفر

ترجمه احمد کریمی حکاک

بعد از تقریبا همه کتابای جدیدی که توی این وبلاگ معرفی شدن، معرفی یه کتاب از قرن 18 یه نوع تنوع محسوب میشه. میشه گفت تام جونز معروف ترین رمان هنری فیلدینگه.

تو زمانه ی ما که کتاب ها دچار لاغری شدن خوندن یه رمان نسبتا حجیم میتونه لذت بخش باشه به خصوص که کتاب طنز فوق العاده نویسندگان انگلیسی رو هم داشته باشه.

داستان این جوری شروع میشه که یه نوزاد قنداق پیچ شده تو خونه ارباب "آلورتی" پیدا میشه و مهرش به دل ارباب میافته و تصمیم میگیره بچه رو بزرگ کنه تا اینکه تام بالغ عاشق سوفیا دختر شکاربان میشه و به خاطر همین مجبور میشه که خونه ارباب رو ترک کنه و سوفیا هم که عاشق تام بوده برای فرار از ازدواج اجباری خونه پدری رو ترک میکنه و...

اگه شمام مثل من هر از چند گاهی دلتون واسه زمانی که دختر های جوون دم به دقیقه غش میکردن و باید با کاهگل یا یه همچین چیزایی به هوششون آورد، تنگ میشه حتما این کتاب رو بخونید ولی باید حوصله داشته باشین چون کتاب حدودا 800 صفحه ای میشه.


Game of Thrones  

Game of Thrones

Creators: David BenioffD.B. Weiss

Official Sites: Official site 

Genres:  Adventure | Drama | Fantasy

Country :  USA

Runtime:  60 min


به طور معمول توانایی تعریف از چیزی که خیلی دوست دارم رو ندارم! معمولا وقتی که من رو مدام در حال پیشنهاد دادن برای دیدن فلان فیلم یا سریال یا خواندن فلان کتاب و گوش دادن به فلان آلبوم دیدید بدونید که خیلی خیلی علاقه مند بودم به این موضوع که اون رو به دیگران هم پیشنهاد دادم.اما چیزی که این روزها به تمام افرادی که میشناسم و سلیقه شان را قبلا امتحان کردم، پیشنهاد میدم، سریال Game of Thronesاست.یک جورایی احساس شیفتگی به این سریال توی وجودم پدید اومده! در نتیجه احساس میکنم که هر چیزی که در موردش بگم میشه تعریف و تمجید.از یک آدمی که شیفته ی چیزی شده باشه بیشتر از این انتظاری نیست! پس پیشنهاد میکنم اگر به دنبال دیدن سریالی با دیالوگ ها محشر،بازی های عالی،فضایی فوق العاده،داستانی بسیار باز و وسیع،یک دنیای تخیلی!،بازی های حکومتی و خیلی چیزهای دیگه از جمله موسیقی و تصویر برداری و فضاسازی های عالی هستید، به هیچ وجه Game of Thrones رو از دست ندید.جالبه بدونید این سریال توانسته امتیاز 9.5 رو از سایت IMDB بگیره!

عامه پسند

عامه پسند

چارلز بوکفسکی

نشر چشمه

 

عامه پسند آخرین کتاب چارلز بوکفسکی ئه.

"نيك بلان" شخصيت اصلي رمان "عامه‌پسند" است. كارآگاهي خصوصي كه هيچ شباهتي به كارآگاه‌هاي مطرح داستان‌هاي پليسي که تا حالا خوندیم نداره.

نیک بلان با ماجراهای عجیب غریبی رو به رو میشه که این حس رو به خواننده القا میکنه که شاید یه کتاب علمی-تخیلی دستش گرفته! مثلا اون باید شر یه موجود فضایی به نام "جینی نیترو" رو از سر "گراورز" کم کنه.

اگه ناتور دشت سلینجر رو خونده باشین میتونین تصور کنین که این نیک بلان همون هولدون کالفیلده که 40 سال پیر شده، دقیقا با همون بی تفاوتی های خاص!

نکته جالب اینه که شخصیت اصلی به مرور معرفی میشه و تا آخر کتاب نمیفهمیم که واقعا کی بوده و چی کار میکرده به علاوه اینکه ساختار محکمی هم داره و نویسنده هم توصیف های خیلی دقیقی رو به کار برده ولی در کل کتابی نیست که خوندنش رو توصیه کنم!

قسمتی جالب کتاب به نظر من:

"- ما دوباره قضیه رو بررسی کردیم. خیلی وحشتناکه. ما نمیخوایم روی زمین شما سکونت کنیم.

- چی وحشتناکه جینی؟

- زمین، دود، جنایت، هوای مسموم، آب مسموم، غذای مسموم، نفرت، نومیدی. همه چیز. تنها چیز زیبای زمین حیواناتشن که اون ها هم دارن قتل عام میشن."

The Rite  


The Rite

Director:  Mikael Håfström

Writers : Michael PetroniMatt Baglio

Stars: Colin O'DonoghueAnthony Hopkins and Ciarán Hinds

Release: 17 March 2011

Genre :  Drama | Horror | Thriller

Runtime : 114 min

Country : USA



آدم ها در زندگی هنگام از دست دادن افراد یا چیزهای مهم ایمانشون سست میشه!...گاهی یک عزیزی رو از دست میدیم که تاثیر انکار نشدنی ای در کل زندگی ما میذاره...معمولا اینطور مواقع است که ایمان هرکسی سست میشه،ترک میخوره یا حتی نابود میشه!...منظورم ایمان به خداست!...خدایی که گاهی فکر میکنیم اگر هست، چرا گاهی اینقدر سنگدل میشه و اگر هم نیست پس ما برای چه هستیم!!...The Rite فیلمی است که داستان زندگی کشیشی به نام مایکل کواک (Colin O'Donoghue) را نشان میدهد که در کودکی با مرگ مادرش ایمان او هم به خدا و مسیح میمیرد اما این موضوع را به زبان نمی آورد!...بزرگ میشود و از بین مرده شوری و کشیشی(بنا به رسم خانوادگی!) کشیش شدن را انتخاب میکند!...بر اساس اتفاقاتی او را به ایتالیا میفرستن تا دوره ی جنگیری ببیند!...اینجاست که با کشیش و جنگیر پیر و کار کشته و عجیبی به نام پدر لوکاس (Anthony Hopkins) آشنا میشود و متوجه میشود که شیطان از کودکی و از زمانی که ایمانش را از دست داده در تعقیب اوست!...راستش زیاد طرفدار فیلم های ترسناک نیستم...البته به اعتقاد من سالهاست که فیلم ترسناکی ساخته نشده!...بیشتر فیلم های این ژانر فقط دارای صحنه ها !Boo یا صحنه ها فجیع خون و خون ریزی هستند که بیشتر حال بهم زن هستند تا ترسناک...از نظر من The Rite بیشتر سعی میکنه فیلم تاثیر گذاری باشه تا ترسناک!...خوشبختانه صحنه ی های جنگیری فیلم اغراق نشده و همین آدم را به یاد فیلم کلاسیک جنگیر (هنوز هم میترسم من از این فیلم!) می اندازه...دیدن آنتونی هاپکینز دوست داشتنی (که انگار این فیلم رو فقط برای اون ساخته ان!)یک بار دیگر در فیلمی ترسناک هم به لذت های این فیلم افزوده است...The Rite فیلم فوق العاده ای نیست.ولی فیلم خوبیه که ارزش نگاه کردن رو داره...


دیالوگی از فیلم:

یک دزد و سارق وقتی که در حال دزدیدن از خونه ات باشه، چراغ ها رو روشن میذاره؟ نه...ترجیح میده فکر کنی که اون اونجا نیست!...این مثل شیطانه!...ترجیح میده که فکر کنی وجود نداره!!

احتمالا گم شده ام

احتمالا گم شده ام

سارا سالار

نشر چشمه

 

احتمالا گم شده ام اولین رمان سارا سالار زندگی زنی را روایت میکند با دغدغه هایی متفاوت!در طول داستان فلش بک های بسیاری به گذشته زده میشود و رابطه راوی با دختری به نام گندم را شرح میدهد. گندمی که در خیلی قسمت ها با راوی یکی میشود و تشخیصشان دشوار میشود. و راوی به دنبال خودش میگردد...

"یک هو می ایستم و زل میزنم به خودم توی آن آینه فلان فلان شده، و زل میزنم به این آدمی که گم شده است، گم شده است توی آن آسمان سیاه پرستاره..."

به جرات میگم این کتاب یکی از قشنگ ترین رمان های ایرانی هست که تا حالا خوندم، سبک نوشتن منحصر به فرد و ساده، بی اغراق، قابل لمس بودن و پرش های گاه و بیگاهش به زیباتر شدن کتاب کمک میکنه.

"سامیار کوچولو مثل همیشه لای در حمام را باز میکند و میگوید میتواند بیاید حمام؟ اگر بهش بگویم نه، میرود پی کارش. میگویم آره. تند تند لباس هایش را در میآورد و میاندازد همان جا روی زمین و میاید مینشیند توی دلم. دست هام را حلقه میکنم دور سینه اش، دور آن بدن نرم و نازک، دست هام را دو دستی میچسبد، سرم را فرو میکنم توی موهاش، بوی جان میدهد، پشتش را ناز میکنم، دلش را ناز میکنم، فکر میکنم شاید من حق دارم بکشمش، مگر خود من نبودم که به وجود آوردمش؟ مگر خود من نبودم که وقتی بهش زندگی دادم، همان وقت مرگ را هم بهش دادم؟ پس میتوانم این جور دست هام را حلقه کنم دور گردنش و فشار بدهم و فشار بدهم و آن قدر فشار بدهم که...لبخند میزند، وقتی لبخند میزند روی گونه اش چال میاُفتد، بغلش میکنم...

Love & Other Drugs


Love & Other Drugs

Director:  Edward Zwick

Writers : Charles Randolph Edward Zwick

Cast :  Jake Gyllenhaal, Anne Hathaway

Release: 13 January 2011

Awards: Nominated for 2 Golden Globes. Another 1 win & 2 nominations

Genre :  Comedy | Drama | Romance

Runtime : 112 min

Country : USA



در سال 1998 شرکت دارو سازی فیزر، داروی ویاگرا(داروی درمان مشکل نارسایی جنسی در آقایان) را وارد بازار کرد که تحول عظیمی در مشکل نارسایی جنسی آقایان و در آمدهای میلیارد دلاری برای شرکت فیزر به ارمغان آورد!...داستان فیلمLove & Other Drugs در دوره زمانی 1996 تا 1999 سپری میشود...جیمی رندال( Jake Gyllenhaal) دلال فروش محصولات شرکت داروسازی فیزر است و تمام سعی خود را برای فروش داروی زولافت(داروی ضد افسردگی) و شکست شرکت داروسازی رقیب و داروی پروزاک میکند...او از طریق برقرار کردن رابطه های دوستی با دکترها سعی دارد که آنها را ترغیب کند که به بیماران به جای داروی پروزاک داروی زولافت را پیشنهاد کنند...در این میان او با دختر جوانی به نام مگی(Anne Hathaway) آشنا میشود که در مراحل اولیه بیماری پارکینسون قرار دارد...جیمی کم کم دلباخته ی مگی میشود ولی مگی به دلیل بیماری اش از برقرار کردن رابطه های جدی پرهیز میکند...کم کم داروی ویاگرا وارد بازار میشود و جیمی با فروش استادانه! این دارو به موفقیت های بزرگی دست پیدا میکتد...درسته که Love & Other Drugs در ژانر فیلم های کمدی/رمانتیک قرار داره ولی باید اعتراف کرد که یک سر و گردن بالاتر از این فیلم هاست...چون فیلم صادقانه ایست که بار تراژیکی را بر روی دوش حمل میکند و بر خلاف همتایان خود برای مخاطبین بزرگسال ساخته شده نه نوجوانان!...فیلم به مشکلات رابطه ای میپردازه که در آن یکی از دونفر بیمار هستند و این موضوع رابطه را میتواند دچار مرگ تدریجی کند...Love & Other Drugsفیلم باورپذیری ست که از بازی های عالی و داستانی پرمایه بهره میبرد، هرچند فیلم اسکاری ای بشمار نمیاد ولی فیلم خوب و خوش ساختی است که دیدنش را توصیه میکنم!...



چند دیالوگ از فیلم:


جیمی: سلام لیسا!

بروس: اسم اون لیسا نیست!

جیمی: میدونم! میدونم!...ولی اگر هر دفعه که میبینمش بهش بگم"سلام،لیسا" ،آخرش میاد و بهم میگه:"اسم من لیسا نیست!...جنیفر یا یه چیز دیگه است"، منم یک عذرخواهی بزرگ ازش میکنم و بهش میگم:" من فکر کردم تو اون لیسا هستی که ازم عصبانی بود به خاطر اینکه بهش زنگ نزدم!" و از اون موقع به بعد،"جنیفر" یا هرچی که اسمش باشه با خودش فکر میکنه من با دختری که شبیهِ اون بوده دوست بودم و باهاش بهم زدم. اون نیاز ناخودآگاه رو پیدا میکنه که تایید منو بدست بیاره، و از اون موقع به بعد هم مثل آب خوردن میشه!

بروس: لعنتی!


مرد: پارکینسون، درسته؟

جیمی: اوه، نه،نه!

مرد: نه، همسرتون رو میگم!

جیمی: دوست دخترمه...مرحله ی یکم

مرد: روزهای خوب و بدی داره آره؟

جیمی: بیشتر روزهای خوب...شما چی؟

مرد: همسرم...از سال 1973...مرحله ی چهارم

جیمی: نصیحتی نداری برام؟

مرد: تو به نصیحت من احتیاجی نداری

جیمی: بیخیال...سریع یادمیگیرم

مرد: نصیحت من اینه که بری توی اتاقت،ساکت رو جمع کنی و یک یادداشت خوب هم براش بذاری و بری یک زن سالم برای خودت پیدا کنی!...من عاشق زنم هستم.جدی میگم.ولی دوباره این انتخاب رو نمیکردم!...چیزی که هیچ کس بهت نمیگه اینه که،این بیماری تمام چیزهایی که در وجودش میبینی و عاشقشی رو ازش میدزده، بدنش رو،لبخندش رو،فکرش رو!...دیر یا زود هم کنترل ذهنش رو از دست میده،آخرش هم خودش نمیتونه حتی لباس بپوشه و اون وقته که خوشی تازه شروع میشه و باید کثافتش رو هم تمیز کنی!...یک چهره ی یخ زده...این بیماری نیست، این یک رمان روسیه!...


جیمی: نمیدونم!...تو هزاران نفر رو ملاقات میکنی و هیچ کدومشون هیچ تاثیری روت نمیذارن...و بعدش با یک نفر ملاقات میکنی، و زندگیت برای همیشه تغییر میکنه!!...

لیدی ال

لیدی ال

رومن گاری

مهدی غبرایی

نشر ناهید

لیدی ال رمانی فرانسوی است که در سال ۱۹۵۷ توسط رومن گاری نوشته شد و داستان عشق دو دلداده آرمان و آنت بودن رو به تصویر میکشد.

داستان از اونجایی شروع میشه که جشن تولد لیدی ال بانوی هشتاد ساله در انگلیس برگزار میشود ولی ذهن لیدی ال مدام در طول مراسم به عقب فلش بک میزند و خاطراتی از دوران جوانی برایش زنده میشود. عاقبت تصمصیم میگیرد که به "سرپرسی" اجازه دهد که سرگذشت زندگی اش را بنویسد و از این جاست که با تعریف کردن ماجرای عشق آرمان (که در نزدیکی کشیش شدن تغییر مسیر میدهد و آنارشیست میشود) و آنت بودن داستان اصلی شروع میشود...

نکته جالب کتاب نحوه تموم شدنشه اگه لیدی ال رو خوندین منتظر یه غافلگیری درست توی صفحه ی آخر باشید!

این مردم نازنین

این مردم نازنین

رضا کیانیان

نشر مشکی

"شهرت، تنهایی را می‌دزدد. همه‌ جا نگاهت می‌کنند. همه‌ جا با تو هستند. زیر ذره‌بین هستی. فقط در خانه می‌شود تنها بود؛ اگر تلفن‌ های علاقه‌مندان بگذارند! در خانه هم باید همیشه پرده‌ ها کشیده باشد. من هم مثل هر آدم دیگری تنهایی می‌خواهم. من هم بهتنهایی نیاز دارم. بازیگری در هر شکلش تنهایی ندارد. بازیگر، پشت صحنه و روی صحنه همیشه با عده‌ای دم‌خور است. تنها نیست... من در خیلی قلب‌ها، خانه‌ای دارم. هیچ‌ وقت آواره نمی‌شوم. بی‌ سرپناه نمی‌مانم. این همه قلب، این همه خون، این همه تپش. این ‌همه عشق، این‌همه تنهایی و این ‌همه مردم. این‌ مردم نازنین"

این کتاب شامل مجموعه ای از بهترین خاطرات رضا کیانیان در بین مردمه!

رضا کیانیانی که انقدر گرم و دوست داشتنی هست که عکسش روی جلد کافی بود برای خریدن کتاب دیگه خوندن قصه هاش بماند!


روز-داخلی- فرودگاه ارلی پاریس

به همراه محمد تحت کشیان رضا عطاران آقای موسوی و همسرش از فرودگاه ارلی بیرون میآمدیم.

یک خانم مسن ایرانی مرا کشف کرد. جلو آمد و خانم سی ساله ای را که بچه در بغل داشت را به من نشان داد و گفت این دختر من از بچگی عاشق شماست.

با او سلام و علیک و خوش و بش کردم و میخواستم زودتر بروم چون بقیه منتظرم بودند. بعد از خداحافظی گفتم پسر شما (اشاره به کودکی که در بغل خانم بود) خیلی شبیه کودکی های من است.

خانم جوان جیغ خفیفی کشید و ماچی آبدار از لپ پسرش کرد!

روز هزار ساعت دارد

روز هزار ساعت دارد

فریدون حیدری ملک میان

نشر افق

روز هزار ساعت دارد رو میشه جزء رمان های منحصر به فرد تقسیم بندی کرد. چون هر سطر کتاب هنر زبانی نویسنده رو فریاد میزنه. این کتاب به زبان شعر نوشته شده دقیقا همون طور آهنگین و به قدری با کلمات بازی میکنه که حس میکنی تو یه دنیای دیگه هستی!
"راوی" در روزی شوم در مُلک میان زاده میشود و دنیاگردی به شیوه دراویش و حتی نوشتن به سبک دعاگران و پیشگویان در طالع اوست شاید از همین روست که میخواهد در هاله ای از وهم و رویا از آینده بنویسد...
"راوی" بخشی از زندگی یه نسل رو روایت میکنه و به قدری این قضیه رو با گوشت و پوست خودش حس کرده میتونه خیلی راحت روایت رو ارائه بده.
زندگی راوی در آرمانشهری به نام "آژگلوم" تصویر میشه که به پناهگاه مبارزان و کسانی از که از زندگی عادی فراری اند تبدیل شده...

توصیه: وقتی این کتاب رو میخونین یه فرهنگ لغت باید نزدیکتون باشه من که خیلی بهش احتیاج پیدا کردم.

Hereafter

Hereafter

Director:  Clint Eastwood

Writers : Peter Morgan

Cast :  Matt Damon, Cécile De France , Bryce Dallas Howard

Release Date: 22 October 2010 

Awards: Nominated for Oscar. Another 1 nomination 

Genre :  Drama | Fantasy

Runtime : 129 min

Country : USA


کلینت ایستوود (Clint Eastwood) اینقدر طرفدار و ستایش گر داره که کمتر کسی جرات میکنه نظر انتقادی بده در مورد این پیر ِکهنه کار ِ کار بلدِ سینما...انصافا هم هرقدر که تحسین بشه خودش و فیلم هاش حقشه...ولی ما که در مورد فیلم قبلیش Invictus  جرات نکردیم بگیم که دوستش نداشتیم!...میترسیدم Hereafter رو هم دوست نداشته باشم...اونوقت بود که دیگه مشکل از من بود...دست دست کردم برای دیدنش و دیدنش موکول شد به بعد از اون فاجعه ی ژاپن!...وقتی فیلم با یک سونامی شروع میشه،سونامی ای که هرچند با جلوه های ویژه ساخته شده ولی انصافا اینقدر طبیعی ساختن که مو به تنت سیخ میشه، اونوقته که اعصابت از اون چیزی که هست خوردتر میشه...که البته این هم تقصیر بنده بود!...Hereafter فیلمیه در مورد مرگ...داستان چند تا آدمه که به نوعی مرگ اونها رو لمس کرده...اون دنیای برزخی که شاید خیلی ها موقع بی هوشی میبینن و احساس میکنن...یک ژورنالیست فرانسوی ( Cécile De France) که توی یک سونامی برای چندین دقیقه مرگ رو تجربه میکنه...یک پسر بچه ی انگلیسی(Frankie McLaren) که برادر دوقلو ی خودش رو از دست میده و یک مرد آمریکایی (Matt Damon) که به دلیل اتفاقی که در کودکی برایش افتاده میتونه با مرده ها و اون حالت برزخ رابطه برقرار کنه...رفته رفته این سه داستان و سه زندگی به هم میرسن و با هم مرتبط میشن و مرگ اون چیزیه که باعث این ارتباط میشه!...به قول علی معلم که خیلی از دیدن این فیلم کیفور شده بود! خوبه که آدم هر از گاهی به مرگ فکر کنه...چه بهتر که یک فیلم از ایستوود باعث و بانی این تفکر بشه!...


دیالوگی از فیلم: 

A life that's all about death is no life at all

اگه زندگی فقط درباره ی مرگ باشه،دیگه زندگی نیست!

یک روز قشنگ بارانی

یک روز قشنگ بارانی

اریک امانوئل اشمیت

نشر قطره


این کتاب پنج تا داستان کوتاه داره که هر کدوم بخشی از زندگی یک زن رو تعریف میکنه نکته جالب اینه که به هیچ وجه نمیشه حدس زد که آخر این داستان ها چه جوریه و معمولا آدم غافلگیر میشه. البته سبک اریک امانوئل اشمیت همین جوریه و این رو خیلی خوب تو نمایشنامه هایی (مهمانسرای دو دنیا ، عشق لرزه ، خرده جنایت های زناشوهری و...) که نوشته نشون داده.

از بین این پنج تا داستان "غریبه" به نظر من از همه جالب تر اومد. ماجرای روزنامه نگاری که فکر میکنه از طرف همسرش به اون خیانت میشه...تا اینکه واقعیت داستان رو میفهمیم!

این کتاب در عین سادگی و کم حجمی برای من دوست داشنتی بود. البته شاید چون من یک زنم و به راحتی تونستم خودمُ جای شخصیت هاش بزارم اینجوری فکر میکنم!

Jackass 3D

Jackass 3D

Director:  Jeff Tremaine

Writers : Preston Lacy

Cast :  Johnny KnoxvilleSteve-O and Bam Margera

Release Date: 15 October 2010 (USA)

Genre : Documentary | Action | Comedy

Runtime : 94 min

Country : USA | Romania


اسمش رو نمیشه گذاشت فیلم(Movie)! بهتر بگیم یک مستند(Documentary) دیوانه وار و حال بهم زن.البته قسمت سوم از یک مستند دیوانه وار و حال بهم زن!.یک مشت آدم دیوانه که دیوانه ترین کارهای ممکن رو انجام میدن!.اوج حماقت و خرییت و کثافت کاری!.خب اینایی که گفتم دلیل نمیشه که آدم نره سراغ Jackass 3D!.اتفاقا کیه که از دیدن حماقت یک نفر یا یک عده آدم لذت نبره؟!.فقط اگه میخوایید بعضی جاها از ته دل بخندید یا بعضی جاها شما به جای بعضی از اینها یک لحظه درد رو حس کنید! باید کثافت کاری هاشون رو هم تحمل کنید متاسفانه!.از نظر افرادی سری فیلم های Jackass ، فیلم های مزخرف و بیماری هستند و به شدت باهاشون مخالفن و از طرفی هم افرادی هستند که عاشق این سری اند! که خوشبختانه یا متاسفانه تعداد این افراد خیلی بیشتر از عده ی اوله و همین باعث شده تا حالا 3 تا Jackass ساخته بشه و همگی فروش های خیلی خوبی هم داشته باشند.به هر حال دیدن این فیلم رو به هیچ وجه به همه توصیه نمیکنم چون شاید تا چند روزی حالتون بد باشه! ولی اگه مثل من سعی کنید کثافت کاری های فیلم رو تحمل کنید بعضی از قسمت های فیلم میتونید قهقه بزنید حتی!


یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

نادر ابراهیمی

نشر روزبهان

عشق به ديگري ضرورت نيست، حادثه است.

عشق به وطن ضرورت است، نه حادثه.

عشق به خدا تركيبي ست از ضرورت و حادثه.

...

از فوق العاده بودن این کتاب هر چی بگم کم گفتم. قسمت های قشنگ این کتاب انقدر زیاده که هر کدوم رو بخوام اینجا بیارم در حق بقیه کتاب بی انصافی کردم پس بسنده میکنم به گفته های خود نادر ابراهیمی در اول کتاب:

" افسوس که نمیتوان بازگشت و از نوع ساخت، اما دست کم، به آنها که در آغاز راهند میتوان یادگاری کوچکی داد، شاید به کارشان بیاد."

و انصافا یادگاری قشنگی شده. فکر میکنم این زندگی که توی این کتاب تصویر شده آرزوی هر کسی باشه!

در ادامه میگه:

" یک عاشقانه آرام و اگر زنده بمانم یک عاشقانه بسیار آرام یادگاری ست از من و او به همه آنها که در آغاز راهند...."

روحت شاد آقای عزیز...

Rabbit Hole


Rabbit Hole

Director:  John Cameron Mitchell

Writers : David Lindsay-Abaire

Cast :  Nicole KidmanAaron Eckhart and Dianne Wiest

Release Date: 20 January 2011

Awards: Nominated for Oscar. Another 14 nominations

Genre : Drama

Runtime : 91 min 

Country : USA

آدم ها توی زندگی وقتی چیز مهمی رو از دست میدن خیلی ها رو سرزنش میکنن!.آدم های اطرافشون،خودشون و حتی خدا رو!.معمولا وقتی که زندگی آدم در اثر یک اتفاق دگرگون میشه خیلی سخته که بخوای دوباره اون زندگی رو به شکل اول خودش برگردونی و بشی یک آدم خوشحال و خوشبخت!.داستان فیلم Rabibit Hole درباره ی زن و شوهری است به نام های بکا(نیکول کیدمن) و هووی(آرون اکهارت) که به تازگی پسربچه ی خود را در یک تصادف از دست داده اند.کل فیلم خلاصه میشه در این که بکا بعد از اون حادثه دچار رفتارهای عصبی،تند خو و مردم گریز شده و هووی هم هنوز باور نکرده مرگ فرزندش رو با این حال سعی داره تا زندگیه از دست رفته خودش رو به حالت اول برگردونه.نیکول کیدمن به خاطر این فیلم نامزد جایزه ی اسکار شد که همین نامزدی بزرگترین افتخاریه که فیلم کسب کرده.هرچند به نظر من بازی نیکول کیدمن بی عیب و نقصه، مخصوصا تغییر رفتارهاش، ولی از طرفی فکر کنم نامزد شدنش برای این فیلم جزو سیاست های عجیب و غریب اعضای اکادمی اسکار بوده!.در هر حال  Rabibit Hole فیلمی با موضوعی تکراری و ساده است.فیلمی متوسط که دیدنش رو بیشتر به طرفداران خانوم کیدمن! توصیه میکنم!


چند دیالوگ از فیلم:


- زنی که دخترش را از دست داده : خدا مجبور بود اونو ببره!.چون به یک فرشته ی دیگه نیاز داشت!

- بکا(نیکول کیدمن) : چرا یکی دیگه درست نکرد؟! منظورم یک فرشته ی دیگه است!.به هر حال اون خداست!!

___

- مادر بکا : همیشه حق با تو نیست،میدونی اگه خدایی باشه چی؟!

- بکا(نیکول کیدمن) : اونوقت من میگم اون یک مردم آزار عوضیه!!...از من اطاعت کنید و من با شما مثل آشغال رفتار میکنم!...تعجبی نداره دوستش داری اون درست مثل پدره!!...

___

- جیسون: میدونی،فکر میکنم بر اساس قانون احتمالات، هزاران "شما" و هزاران "من" اون بیرون هستن!

- بکا(نیکول کیدمن) :آره...و این ورژن غمگین ماست!

- جیسون:آره فکر کنم

- بکا(نیکول کیدمن) :ولی نمونه های دیگه ای از ما وجود داره و برای اونا همه چی روبراهه!...از این طرز فکر خوشم میاد!...

تاکسی نوشت ها

تاکسی نوشت ها

ناصر غیاثی

نشر کاروان

تاکسی نوشت ها یکی از آثار داستانی ادبیات مهاجرته. کتابیه که داره سعی میکنه فرهنگ ایرانی و آلمانی، همزیستی و تمایزشون رو نشون بده.

داستان های این کتاب وقایع بین یک راننده تاکسی و مسافرانش رو بیان میکنه.راننده تاکسی ای که ایرانیه و از همه جای دنیا حتی از ایران مسافر داره.

دو داستان آخر کتاب مسافرنوشته که مربوط به زمانیه که ناصرغیاثی یه سفر به ایران داشته و به عنوان مسافر سوار تاکسی میشه که دقیقا همون جاس که زیرکی نویسنده معلوم میشه و ناخودآگاه دست به مقایسه دو فرهنگ میزنیم.

برای اینکه با سبک نگارش داستان ها آشنا بشین تاکسی نوشت "زوریخ و کابل در برلین" رو میتونید از اینجا بخونید.


(500) Days of Summer

(500) Day Of Summer

(500) Days of Summer 
Director: Marc Webb
Writers : Scott Neustadter | Michael H. Weber
Cast : Joseph Gordon-Levitt|Zooey Deschanel
Release Date:2 September 2009  
Awards:Nominated for 2 Golden Globes. Another 4 wins & 9 nominations  
Genre : Comedy | Drama |Romance
Runtime : 95 min 
Country : USA

به نظر من آدم های مودی نباید فیلم باز باشن! چون نمیتونن وقتی توی مود خاصی هستن فیلمی نگاه کنن و در موردش نظر قاطع بدن! نظری بی طرف! خوشبختانه من زیاد آدم مودی ای نیستم! اسم خودم رو هم نمیزارم فیلم باز! کسی هستم که خیلی فیلم میبینم فقط! این چند وقتی که اینجا بسته بود فیلم زیاد دیدم! ولی خب بنا به دلایلی نمیشد و نمیتونستم ازشون اینجا بنویسم! الان هم اگه بخوام از همشون بنویسم عملی نیست از بس که زیادن! ولی خوب حالا که میخوام بنویسم از آخرین فیلمی که از دیدنش لذت بردم مینویسم! فیلمی که شاید این لذت رو به خاطر حال این روزهام بهم تزریق کرد ولی همه اش به خاطر این نبود! کلا با فیلم هایی که سبک جدیدی دارن حال میکنم! حالا این سبک میخواد توی فیلم برداری باشه یا توی کارگردانی یا روند داستان! فرقی نمیکنه! (500) Days of Summer   فیلمیه با سبکی نو! داستان فیلم شاید تکراری باشه ولی طرز بیانش بسیار بکره! داستان پانصد روز زندگی عشقی یک جوان! از تشکیل رابطه تا عاشق شدن و جدائی! ولی همون طوری که روی پوستر این فیلم هم نوشته شده این یک داستان عاشقانه نیست.این یک داستان درباره ی عشقه!! شاید این بهترین توضیحی باشه که بشه در مورد این فیلم زیبا داد.این فیلم رو به شدت توصیه میکنم!

In Search of a Midnight Kiss

 

In Search of a Midnight Kiss
Director: Alex Holdridge
Writers : Alex Holdridge
Cast : Scoot McNairy|Sara Simmonds|Brian McGuire|Kathleen Luong
Release Date:1 August 2008 
Awards:3 wins 
Genre : Comedy | Romance
Runtime : 90 min 
Country : USA

اگه کسی این روزها از من بپرسه که آخرین فیلم های قشنگی که دیدی چیا بودن،بدون شک خیلی زود و بدون اینکه فکر کنم میگم In Search of a Midnight Kiss و The Visitor  .!در مورد The Visitor  که نوشتم.در مورد In Search of a Midnight Kiss هم چیز زیادی نمیشه گفت و اگه بخوام بگم همه اش تعریف و تمجید از این فیلم میشه چون واقعا از دیدنش لذت بردم!.In Search of a Midnight Kiss فیلم کمدی رمانتیکی است بر خلاف همه ی فیلم هایی که توی این ژانر قرار میگیرن!.همه ی اون فیلم هایی که خیلی سعی میکنن و زور میزنن تا خنده دار باشن،پیام یا مفهومی داشته باشن،عاشقانه باشن،کمی اشک تو چشم تماشاگر بیارن و خیلی از کارهای دیگه که فقط سعی میکنن انجام بدن ولی متاسفانه هیچ کدوم به اصطلاح کار نمیکنن و جواب نمیدن.ولی In Search of a Midnight Kiss سعی نمیکنه!.خیلی راحت شما رو میخندونه،خیلی راحت اشک جمع میکنه تو چشاتون،خیلی راحت حرفاشو بهتون میزنه و خیلی راحت باهاتون ارتباط برقرار میکنه و خیلی راحت هم تموم میشه!!.بیشتر از این احتیاجی به تعریف من نیست فقط کافیه تعدادی از نقد هایی که رویه پوستر این فیلم در موردش نوشته شده رو بخونید تا ببینید که حق با منه!.به شدت پیشنهادش میکنم این فیلم رو!

The Visitor

 

The Visitor
Director: Thomas McCarthy
Writers : Thomas McCarthy
Cast : Richard Jenkins|Haaz Sleiman|Danai Jekesai Gurira
Release Date:18 April 2008
Awards:Nominated for Oscar. Another 12 wins & 11 nominations
Genre : Crime | Drama | Music | Romance
Runtime : 104 min
Country : USA

توی مراسم اسکار امسال وقتی مجری رفت سراغ Richard Jenkinsکه به اتفاق همسرش تو مراسم حضور داشت گفت Richard Jenkinsکسی است که معروفیت آنچنانی ندارد ولی امسال برای فیلم The Visitor نامزد اسکار بازیگر نقش اول مرد شده!.اون موقع هنوز The Visitor رو ندیده بودم و ازJenkinsفقط تصویری کمرنگی توی ذهنم بود اونم به خاطر فیلم های قبلی اش که توی هیچ کدوم نقش پررنگی نداشت.با خودم گفتم باز این نامزدی هم از اون کارهای عجیب داور های اسکار هست که گاهی میکنند!.ولی بعد از دیدن The Visitor فهمیدم که اشتباه میکردم و نه تنها بازیه Jenkins لایق نامزدی اسکار بود بلکه خود فیلم هم اگه نامزد میشد حقش بود.جدای از فیلم های سیاسی ای مثل The International که در موردش گفتم و گفتم که هیچ رابطه ای با بعضی از این دسته فیلم ها نمیتونم برقرار کنم ولی یک سری از فیلم ها هستن مثل The Visitor که اینقدر ظریف به مسائل سیاسی پرداخته اند و اون رو با زندگی آدم ها ربط داده اند و به شکل های مختلف تشبیه کردنش و تزریق فیلم کردن که آدم لذت میبره از دیدن این همه ظرافت!.اینکه اگر نویسنده ی فیلم نامه حرفی برای گفتن داشته اون حرف و با استفاده از احساس به مخاطب خود فهمانده!.در کل این رو بگم که The Visitor فیلمیه که باید دید!.رابطه برقرار کردن با فضای فیلم و کاراکتر ها و حتی اون ساز و آهنگ فیلم لذت بخشه!.از دستش ندین!

Last Chance Harvey

 

Last Chance Harvey
Director: Joel Hopkins
Writers : Joel Hopkins
Cast : Dustin Hoffman|Emma Thompson
Release Date:16 January 2009  
Genre : Drama | Romance
Runtime : 93 min   
Country : USA

مگه میشه در مورد فیلمی که بازیگر مورد علاقه ات توش بازی میکنه و تو عاشق بازی و چهره و حرکات و حتی صدای اون هستی چیزی نوشت؟!.هرچی که بنویسی تحت تائیر علاقه ی تو به اون بازیگر قرار میگیره و حتی ممکنه فیلمی که خوب نباشه رو خوب ببینی و تصور کنی!.Last Chance Harvey فیلمیه که به عقیده من برای Dustin Hoffman ساخته شده.همه چیز کاراکتر Harvey Shine برای Dustin Hoffman نوشته شده.مثل این میمونه که فیلمی رو دادن دست Hoffman و بهش گفتن خوب حالا اینجا باید تماشاگر بخنده! اینجا غمگینش کن! اینجا اشکش رو در بیار! و Dustin هم چه خوب این کار ها رو کرده.جوری شما رو با خودش همراه و درگیر میکنه که توی لحظه های مختلف فیلم اون احساسی رو که Harvey Shine باید داشته باشه رو به شما منتقل میکنه.کلا اگه در مورد فیلم بگم باید بگم که فیلم سبک و ساده ایه که قسمتی از احساسات یک فرد به نمایش میزاره و همون جوری که توی تگلاین فیلم هم گفته شده همه چیز بین عشق اول و شانس آخر و اتفاقات این بین است!

The International

 

The International
Director: Tom Tykwer
Writers : Eric Singer
Cast : Clive Owen|Naomi Watts
Release Date:13 February 2009 
Genre : Crime | Drama | Thriller
Runtime : 118 min  
Country : USA

نمیدونم مشکل از منه یا مشکل از فیلم های سیاسی ای که از اول تا آخر آدم رو دنبال خودشون میکشن ولی آخرش به جای اینکه به مقصدی برسوننت وسطای راه ولت میکنن و گم میشی تو دنیایی پر از فریب و توطئه و دروغ و کلک و بازی!.ولی خوب که فکر میکنم میبینم اینا همه از خصوصیات سیاسته.سیاست هایی که کشور های دنیا همیشه ازش استفاده کردن و میکنن همگی این خصوصیات رو دارن پس طبیعیه که فیلم سیاسی ای که ساخته میشه روی همین چیزها مانور بده.پس تا اینجا مشکل از منه!.ولی خوب چقدر؟!.چقدر باید موضوع یک فیلم گیج و گنگ باشه که هیچ جوره نشه باهاش کنار اومد و پا به پاش رفت؟!.چقدر میشه یک فیلم رو بخاطر بازیگری که دوستش داری تحمل کرد و نگاهش کرد؟!بالاخره حالت از بازیگر محبوبت هم به هم میخوره که هیچ کمکی به بهتر شدن فیلم با بازیش نمیکنه و انگار تو باید خودت همه چیزو میدونستی و بدونی و به نویسنده و کارگردان و اون هیچ ربطی نداره!!!نمیدونم شاید اینجا هم مشکل از من باشه ولی باور کنید که The International ارزش نگاه کردن رو نداره!.البته از نظر من!

Two Lovers

Two Lovers
Director: James Gray | Chris Williams
Writers : James Gray (written by) &Ric Menello (written by)
Cast : Joaquin Phoenix|Gwyneth Paltrow|Vinessa Shaw
Release 19 November 2008 
Genre : Drama | Romance
Runtime : 110 min 
Country : USA

بعضی از فیلم ها خیلی ساده و آسون هستند!.یعنی خیلی راحت باهاشون رابطه برقرار میکنی.همه چیز توی این فیلم ها از فضا و کاراکتر ها و فیلم برداری و موسیقی گرفته تا داستان و فیلمنامه و کارگردانی به اصطلاح روان هستند!.بر عکس خیلی از فیلم ها کار سختی نیست دیدنشون!.نمیخواد انرژی زیادی موقع تماشای فیلم صرف کرد برای گرفتن و درک دیالوگ ها یا صحنه هایی که توی فیلم گنجانده شده تا چیزی رو مستقیم یا غیر مستقیم به مخاطبش بگه!.نمیخوام بگم که همه ی این فیلم هایی که اینطوری هستن قشنگن و ارزش نگاه کردن دارن و نمیخوام اینو هم بگم که فیلم های سخت و سنگین خوب و زیبا نیستن!.میخوام بگم که Two Lovers از اون دسته فیلم های سبک ولی دیدنی ایه که بعد از تموم شدنش احساس نمیکنی که وقتت تلف شده و کاش یک فیلم دیگه نگاه میکردی!.Two Lovers با همه ی کاستی و ها و عیب ها و مخصوصا پایان نچسبش(البته از نظر من) فیلم زیباییه.مخصوصا برای طرفدار های Joaquin Phoenix.از نظر من بعضی از بازیگر ها فیلم بد بازی نمیکنند و اگر هم این کار رو بکنند خیلی کم هستش و سریع با یک فیلم خوب کارنامه ی خودشون رو اصلاح میکنند.Joaquin Phoenix از این دسته از بازیگراست.از اونایی که میشه با حساب کردن روی بودنش در فیلمی سراغ اون فیلم رفت و انتظار فیلم قشنگی رو داشت.با همه ی کج و کوله بودنش! دوستش دارم و از بازیش لذت میبرم.خلاصه فیلم Two Lovers فیلم قشنگیه که توی این قحطیه فیلم های خوب غنیمتی به حساب میاد و دیدنش رو پیشنهاد میکنم

ها کردن

ها کردن
پیمان هوشمندزاده
نشر چشمه

یه مجموعه داستان پیوسته شامل 4تا داستان که من از سه‌تای اولیش خوشم اومد و از یه‌تای آخری هیچ خوشم نیومد!
اولِ اول کتاب توی یه صفحه‌ی سفید نوشته:
از من پرسیده‌ای زندگی چیست. مثل اینکه بپرسی هویج چیست؟ خب هویج، هویج است و همین است که هست.

20 آوریل 1904
از نامه‌های چخوف به اولگا

که من این صفحه رو خیلی دوست میدارم!

سه کتاب

سه کتاب
زویا پیرزاد
نشر مرکز

من اسم سبک زویا پیرزاد رو میذارم مقطع گرفتن! توی داستان‌هاش یه مقطع ِ عرضی از یه زندگی میگیره و از یکنواختی و تکرار اون زندگی حرف میزنه! به خاطر همینه که داستان‌هاش شبیه هم در میاد!
این کتاب مجموعه‌ی سه مجموعه داستانه، مثل همه‌ی عصرها- طعم گس خرمالو- یک روز مانده به عید پاک؛ مجموعه داستان اول که هرچقدر از یکنواختی و کسالت و بی‌مزگی‌ش بگم کم گفتم [با احترام به خانوم پیرزاد] ولی داستان‌های مجموعه‌ی دوم و سوم به تدریج قشنگتر و گرمتر میشن.
در کل کتابی نیست که من خودم به کسی توصیه‌ش بکنم مگر برای کسی که سبک زویا پیرزاد رو دوست داشته باشه!

Bolt

 

Bolt
Director: Byron Howard | Chris Williams
(Writers : Dan Fogelman (Screenplay)/Chris Williams(Screenplay
Cast : John Travolta|Miley Cyrus|Mark Walton|Susie Essman
Release Date:21 November 2008 
Awards:Nominated for Oscar. Another 20 nominations
Genre : Animation | Adventure | Comedy | Family | Fantasy
Runtime : 96 min 
Country : English

بعد از دیدن چندتا فیلم همیشه یک انیمیشن میچسبه!...آدم رو از حال هوای خودش بیرون میبره و میکشونه به حال و هوای بچگی!...البته این حال و هوا کمتر در انیمیشن های امروزی وجود داره!...کارتون های دوران کودکی بودند که انگار فقط برای کودکان ساخته شده بودن...همون هایی که الان دیدنشون حس نوستالژیک عجیبی به دل آدم میریزه!...انیمیشن های امروزی بیشتر شبیه پرستاری هستند که آمپول به دست دنبال بچه ای میکنه که اون آمپول رو که همون پیام انیمیشن هست رو بهش تزریق کنه...گاهی اینقدر روی پیامی که انیمیشن داره مانور داده میشه که ببیننده یا همون کودکی که فیلم برای اون ساخته شده احساس میکنه ۹۰ دقیقه دارن نصیحتش میکنن...البته انیمیشن هایی هم هستن که اصلا پیامی ندارند و هرچه بگردی هدفی پیدا نمیکنی!!!
یکی از نقاط قوت انیمیشن های امروزی صدای سوپر استار هایی است که به کاراکتر های انیمیشنی داده میشه! اکثرا میشه یکی دو تا از هنرپشه های معروف رو توی این انیمیشن ها پیدا کرد.Bolt هم John Travoltaرو داره که به جای کاراکتر اصلی صحبت کرده!!
 Bolt زیبا و درگیر کننده شروع میشه...حال و هوا و گرافیک زیباش آدم رو درگیر میکنه...ولی متاسفانه این رابطه ای که بین بیننده با فیلم برقرار میشه زیاد دوام نداره...جایی از فیلم میرسه که آدم احساس خستگی میکنه منتظر پایان داستان میشه فقط!...شاید دلیلش نداشتن شادابی و نشاطیه که یک انیمیشن باید داشته باشه...شوخی های خنده دار و کاراکتری فرعی و دوست داشتنی که حال هوای کسل کننده ی فیلم رو تغییر بده...متاسفانه Bolt شوخی های بی نمک و کاراکتر فرعی بی نمک تری داره که هیچ کمکی به شادابی و جذابیت فیلم نمیکنن..شاید مدت ها طول بکشه تا دوباره کاراکتری مثل Scrat سنجاب Ice Age خلق بشه...کاراکتر فرعی که حتی از داستان اصلی و کاراکتر های اصلی جذابتر و با مزه تره...آخرین انیمیشن زیبایی که دیدم  WALL-E بود که واقعا لذت بردم ازش و الان هم بی صبرانه منتظر Up هستم که انتظار زیادی ازش میره!

 

بابا لنگ دراز

بابا لنگ دراز
جین وبستر
ترجمه‌ی میمنت دانا
انتشارات صفی علیشاه

داستان این کتاب به خاطر پخش چندباره‌ی کارتونش لو رفته‌ست و چیز خاصی نمیشه در موردش نوشت؛ فقط همینقدر بگم که من این داستان رو وحشتی دوست دارم و هر چند بار که بخوام میتونم خودم رو بزنم به ندونستن و ماجرای جودی رو بخونم و ببینم، بی‌اونکه احساس تکرار کنم! البته اولین باری که کتابش رو میخونی باید کلا" تصویر جودی و شخصیتش _اون شخصیتی که کارتونش تو ذهنت ساخته_ ادیت کنی! چون جودیِ کارتون یه جوررایی کارتونه!
این کتاب یه ویژگی مثبت داره، اونم اینه که چون داستان در قالب نامه‌های جودی به بابالنگ‌‌دراز نوشته شده خبری از توصیف‌های بیش از حد و پرحرفی و حاشیه‌پردازی نیست و با وجودی که جودی توی نامه‌هاش به اتفاقات و نکات اصلی میپردازه اما من ِ خواننده کاملا" با شخصیت و فضا آشنا میشم و این اختصار باعث گنگی نمیشه!

کلام ِ جودی رو دوست دارم:
- تنها عاملی که مانع از قورباغه جمع کردن من میشود اینست که در اینجا هیچ قانونی جمع کردن قورباغه را منع نکرده است.
- باور کنید ناراحتی‌های بزرگ نیست که صبر و برباری لازم دارد بلکه این ناراحتی‌های خردخرد و جگرسوراخ‌کن را با تبسم برگزار کردن حقیقتا"ر وحیه لازم دارد.

Nights in Rodanthe

 

 

Nights in Rodanthe
Director: George C. Wolfe
(Writers : Nicholas Sparks (Novel)/Ann Peacock|John Romano(Screenplay
Cast :
Richard Gere|Diane Lane
Release Date:26 September 2008
Genre : Drama | Romance
Runtime : 97 min
Country : Spanish | English

 

کنار هم قرار گرفتن دوباره ی Richard Gere و Diane Lane در فیلمی، وسوسه ی زیادی رو به دل آدم میریزه برای دیدن این فیلم و رابطه ی بین این دو بعد از فیلم زیبای Unfaithful...ولی خب تجربه نشون داده که هرچی انتظار بیشتری از فیلمی داشته باشی بیشتر سر خورده میشی بعد از دیدنش!!!
Nights in Rodanthe از این قاعده برای من مستثنی نبود!...انتظار فیلمی پخته تری داشتم...قبل از دیدن فیلم فکر میکردم که این فیلم همه چیز داره...Richard Gereداره! Diane Laneداره! Nicholas Sparks(نویسنده ی رمان بسیار زیبایThe Notebook که فیلم زیبایی هم از روی اون ساخته شده)داره! و خیلی چیزهای دیگه!..ولی خب شاید از همه ی این ها در این فیلم استفاده نشده بود فقط مقداری از هرکدوم از این عناصر کنار هم گذاشته شده و نتیجه فیلم متوسط رو به ضعیفی شده!
متاسفانه این فیلم هیچ چیزی نداره که بیننده رو درگیر خودش کنه...در مدت زمان ۹۷ دقیقه ای فیلم هیچ رابطه ای بین بیننده با فیلم و کاراکترهای تو خالی فیلم ایجاد نمیشه...شاید تنها نکته ی زیبای فیلم اون مسافرخانه ی آبی رنگ چسبیده به دریا باشه!!!

Mamma Mia!

Mamma Mia!
Director: Phyllida Lloyd
Writers : Catherine Johnson (screenplay),(musical book)
Cast : Meryl Streep|Pierce Brosnan|Colin Firth|Stellan Skarsgård
Release 18.July.2008
Genre : Comedy | Musical | Romance
Runtime : 108 min
Country : UK | USA | Germany

هیچ وقت با فیلم های موزیکال رابطه برقرار نکردم.یعنی به دلیل ساخته شدنشون پی نبردم!...هدف فیلمه یا موزیک خدا میدونه!..ولی مطمئنم هستن افرادی که به این فیلم ها علاقه دارن!...حتما لدت میبرن از دیدن فیلمی که بازیگر های اون یهو میزنن زیر آواز و میرقصن!...من که یک جوریم میشه!...مخصوصا اگه بازیگرای پنجاه شصت ساله ای مثل Meryl Streep توی اون شروع به آواز خوندن و رقصیدن کنند!!...از شما بعید بود خانم  Meryl Streep!
Mamma Mia! فیلم موزیکالیه که از روی آهنگ های گروه ABBA اقتباس شده...گروهی که سالها پیش آهنگهای زیبایی اجرا کرد و ماندگار شد...دیدن این فیلم مطمئنا برای طرفداران این گروه(که اکثرا افراد میان سال رو تشکیل میدن!) لذت بخشه!

 

مرگْ‌بازی

مرگْ‌بازی
پدرام رضایی‌زاده
نشر چشمه

 این کتاب مجموعه‌ی 9تا داستان خیلی گَسه! [الان که دارم فهرست داستان‌هاش رو نگاه میکنم و یکی‌یکی توی ذهنم مرور میشن میتونم جمله‌م رو اینجوری تغییر بدم:] این کتاب مجموعه‌ی 9تا داستان تلخه! با این جمله قصد ندارم بگم داستان‌هاش رو دوست ندارم؛ اتفاقا" هرچی به داستان‌های آخر نزدیک میشیم من بیشتر لذت میبرم.
دوتا تیکه از دوتا داستانش رو دوست دارم اینجا بنویسم:
- گچ‌بری‌های روی دیوار در دایره‌ی گچی وسط به هم میرسند و دوباره از هم جدا میشوند، مثل دو عابر که وانمود میکنند با هم غریبه‌اند، اما در لحظه‌ای که از کنار هم میگذرند، آنچه را که باید، با همدیگر تقسیم میکنند؛ چند کلمه، یک تکه کاغذ، عکسی رنگ و رو رفته یا نگاهی که ترس را بگیرد از دیگری.
- مهدکودک بهشت‌زهراست اینجا، بچه‌های زیر خاک مانده، بچه‌های بی‌نام و نشان، بچه‌هایی که هیچوقت به دنیا نیامده‌اند، بچه‌های زود از دنیا رفته. انگار فقط ماییم که به مرگ نزدیک و نزدیک‌تر میشویم، نه آنها که بزرگ نمیشوند هیچوقت.