بی مسئله

معرفی کتاب، فیلم و دانلود آهنگ پیانو و بی کلام

بی مسئله

معرفی کتاب، فیلم و دانلود آهنگ پیانو و بی کلام

دستورهای زبانی یک دیکتاتور عاشق| کامران رسول زاده

نام کتاب : دستورهای زبانی یک دیکتاتور عاشق 

نویسنده : کامران رسول زاده 

مجموعه شعر 

انتشارات مروارید 

چاپ دست من چاپ اول (1393) هست 


کتاب شامل 4 فصل هست :

فصل اول : دیکتاتوری عشق

فصل دوم : دموکراسی عشق 

فصل سوم : من بودن ، زن بودن 

فصل چهارم : کوتاه مثل عشق 


توضیحاتِ کتاب : 

با احترام به نویسنده ی شعرها ، کتاب به دلم ننشست و حتی به نظرم خیلی جاها حتی توصیفاتی که استفاده شده بود یا تناقضاتی که توی شعرها اومده بود اصلا همخوانی نداشت . یا حداقل اینقدر اون تمثیل ها و تناقض ها دور از ذهن بود که برای پیدا کردنش باید هعی شعر رو تجزیه تحلیل میکردی ! شاید کسی این پیچیدگی حتی به دلش بشینه ولی من شخصا ترجیح میدم شعری که میخونم توصیفات روانی داشته باشه و با شعر ارتباط برقرار کنم . نه اینکه بارها و بارها شعر رو بخونم و همچنان از خودم بپرسم که دقیقا منظور شاعر از آوردن این کلمات چی بوده؟! 

البته شعرهایی هم بود که دوسشون داشتم مثل بعضی از شعرهای فصل آخر کتاب  . ولی خب نظر کلی من همون بود که گفتم 

این کار که کارِ اخر کامران رسول زاده هست اولین کاری بود که ازین شاعر میخوندم . نمیدونم سبک بقیه نوشته های ایشون چه طور هست . 


شعری از فصل آخر کتاب : 

جهان بی تو ایستگاه متروکی است 

که بیهوده در آن ایستاده ام 

قرن هاست ، 

شاید همین روزها 

سوارِ خیالِ یک قطار دودی شوم 

و از دنیا بروم ... 


× با تاکید بر اینکه نگاه من به کتاب نظر شخصی خودم هست نه نقد ادبی ! 


مرگ بازی | پدرام رضایی زاده

نام کتاب : مرگ بازی

نویسنده : پدرام رضایی زاده 

مجموعه داستان 

نشر چشمه 

تعداد صفحات : 73

جوایز : برنده ی جایزه ی بهترین مجموعه ی داستان اول سال 1387 از بنیاد گلشیری

چاپ دستِ من چاپ چهارم هست 


داستان های کتاب شامل : 

فانفار

دفترچه ی کوچک خاطرات من 

سیگار نیم سوخته ی روی دیوار

خورشید گرفتگی

ماه امشب در میزند 

آخرین بار کی آرزوی مرگش را داشته ای ؟ 

یک روز آفتابی برای جغد

در خیابان برف می بارد یا وقتی آسمان ابریست ، اگر در خیابان برف نبارد پس کجا ؟

مرگ بازی 


توضیحات کتاب : 

اصولا تجربه ی من نشون داده کتاب هایی که جایزه ی بنیاد گلشیری رو میگیرن قطعا کتاب های خوبی هستن :) 

معدود داستان های کتاب جذبم نمیکرد مثل داستان اول ینی فانفار یا داستان خورشید گرفتی که به نظرم خیلی ایده ی قوی پشتش نبوده. اما اکثر داستان های کتاب از جمله داستان آخر ینی مرگ بازی واقعا فضا سازی عالی و جذابیت زیادی داشت . قوی ترین کار هم به نظرم همین داستان آخر بود . واقعا خاص بود . داستان دفترچه ی کوچک خاطرات من هم خیلی خاص و ایده ی جالبی بود . داستان از زبون فرشته ی مرگ نوشته شده بود . اولش که داستان رو میخونید متوجه نمیشید اما کم کم که جلو میرید براتون جالب میشه که قضیه از چه قرارِ ! 

کل کتاب حولِ محور مرگ و احساسات مربوط به مرگ میگشت . اینکه نویسنده داستان هاش رو روانُ ساده بیان کرده بود نکته ی مثبت کتاب بود .

کتاب رو توصیه میکنم . با خوندنش فضاهای جدیدی رو تجربه خواهید کرد .


جملاتی از کتاب :

از داستان فانفار : 

همیشه از جایی آغاز می شود که انتظارش را نداری . یک مرتبه به خودت می آیی و میبینی وسط خاطره ای افتاده ای که تمام روزهای گذشته خواسته ای فراموشش کنی . هر چه با خودت تکرار کنی که همه چیز تمام شده و دلیلی برای یاد آوردنش وجود ندارد ، باز یک روز با بهانه ای حتا کوچک ، خودش را از گوشه ی ذهنت بیرون می کشود و هجوم می آورد به گذر دقیقه های آن روزت . 


از داستان سیگار نیم سوخته ی روی دیوار : 

چیزی در فضای اتاق هست که آزارم می دهد ، اما نمی دانم چیست.دل تنگی را نمی شود با بطری های شیشه ای و قوطی های فلزی پاک کرد ؛ مثل خیلی چیز های دیگر . دوباره خاطره ی کسی را به یاد آورده ای که تازه به نبودنش عادت کرده ای ؛ و باز آینده ات پر از نبودن کسی در گذشته می شود و آن وقت تو می مانی و جا سیگاری کوچکی که پُر است از ته سیگارهای مچاله ، که زمانی فقط یک سیگار بوده اند و حالا قرار است بگویند این جا چه اتفاقی افتاده است . 


از داستان ماه امشب در می زند :

از من اگر بخواهی بدانی ، خوب تر از تمام ماه های گذشته ام .آن قدر در این ماه ها فی البداهه زندگی کرده ام و فی البداهه نگاه کرده ام و فی البداهه خندیده ام و فی البداهه گفته ام و نوشته ام و فی البداهه راه رفته ام و در آغوش کشیده ام که ، دیگر یادم رفته قرار نیست برگردی ویادم رفته که _ به قول آدم های خیلی خیلی عاقل _ هر چیزی ، حتا نیامدن تو ، در زندگی حکمتی دارد ! و به قول همان شاعری که دوستش داری : (( کاش دنیا این همه آدم عاقل نداشت ! ))


آن قدر زیاد خوابت را دیده ام ، آن قدر زیاد با سایه ات راه رفته ام و حرف زده ام ، آن قدر سایه ات را دوست داشته ام ، که دیکر چیزی از خودت برایم باقی نمانده ... 

اسکی روی شیروانی ها | رسول یونان


نام کتاب : اسکی روی شیروانی ها 

نویسنده : رسول یونان 

مجموعه شعر 

انتشارات باران میشان 

چاپ دست من چاپ دوم هست 


توضیحات کتاب : 

این کتاب از 4 مجموعه تشکیل شده : 

در بهشت گوشی ها را برنمی دارند

گربه ای روی کلاویه ها می دود 

درباره ی پرواز و شیروانی و این جور چیزها 

جمع کردن تخم بلدرچین


مجموعه شعر اول رو خیلی دوست داشتم و در مورد کل کتاب نظر من این بود که دقیقا پنجاه درصد شعرها خیلی خیلی دلنشین بود و بارها و بارها دوست دارم بخونمشون و با پنجاه درصد بقیه اصلا ارتباط برقرار نکردم. در کل فک میکنم آدم هر کتاب شعری که میخونه همین حس رو داره و حس من خاص این کتاب شعر نبوده :دی

رسول یونان از اون شاعرهایی هست که شعرهای خیلی موندگار و خاصی رو ازش خوندم همیشه . اگه تا الان هیچ کاری ازش نخوندید و به شعر سپید و نو مخصوصا علاقه دارید حتما نوشته هاشُ امتحان کنید :)


از شعرهای این کتاب : 


باد می آمد

پاییز بود 

و لهجه ی باد از یخ

از تو دور شدم 

مثل ابر از دریا

اما هرجا رفتم باریدم 


(( از مجموعه اول کتاب ))