من دفن خواهم شد
زیر آوار این کلمات ،
من دفن خواهم شد .
با پیش رفت این شعر ،
روح من از حرارت این کلمات
از دوزخ علامت های مکرر سوال
از نشانه های بهتُ خیرگی
که مدام ته هر عبارت تکرار میشوند
و از سنگینی واژه درماندگی
خرد خواهد شد
د ر م ا ن د ه خواهد شد ...
مصطفی مستور ...
شانهات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد
از غزلهایم فقط خاکستری مانده به جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیر کردی نیمهی عاشقترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد
برد...
حمید عسگری
تو ماهی و من ماهیِ این برکه ی کاشی..
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی!
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی..
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی!
ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!
هشدار! که آرامش ما را نخراشی..
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست چه باشی.. چه نباشی..
علیرضا بدیع....
* با صدای حجت اشرف زاده گوش بدیدش...
* اینو به یاد کسی گذاشتم که کاری کرد بعد مدت ها برای دو هفته هم شده دوباره نگین سابق بشم. همون نگینی که خوده خودمه:)
امشب
دریاها سیاه اند
باد زمزمه گر سیاه است
پرنده و گیلاس ها سیاه اند
دل من روشن است
تو خواهی آمد.
×بخونید مجموعه ی اشعار شمس لنگرودی رو . فوق العاده است . جزو شاعرهای مورد علاقم هستن ایشون :)
ماه شکسته یی که دکمه ی چشمانت را از جلیقه ی کشته یی دزدیدی!
من سردم است
چشمانت را پرت کن،
خورشید
جز زباله ی سوزانی در خرابه ی زندگی نیست.
× شعر کامل نیست . یک قسمت از شعر هست :)