فیلم فوق العاده مفهومی بود.
به نظر من فیلم خیلی تکان دهنده ایه.
داستان در مورد آلمان هست و جنگشون با یهودیان .
اول فیلم با یه جمله شروع میشه :
"کودکی به وسیله ی شنوائی ، بویایی و بینایی متمایز میشود قبل از اینکه بخش تاریک عقل رشد کند ...
جان بتجامن "
یه توضیح کوتاه در مورد فیلم و چند تا عکس از فیلم رو ادامه مطلب گذاشتم . . .
نام کتاب : بادبادَک باز
نویسنده : خالد حسینی
ترجمه : مهدی غبرائی
انتشارات نیلوفر
توضیحاتی در مورد کتاب :
کتاب یه دوره از افغانستان رو روایت میکنه . ینی زمانی که رژیم سلطنتی افغانستان سقوط میکند و افعانستان تغییر میکنه . و بعد هم طال.بان روی کار میاد و از جنایاتش توی کتاب صحبت میکنه .
البته داستان اصلی این کتاب وضعیت سیاسی افغانستان نیست . و داستان اصلی که روایت میشه ، داستان زندگی دو پسر هست که دو زندگی کاملا متفاوت دارن و در مورد خیانت ، عشق، دوستی و ... هست ...
نظر خودم رو در مورد این کتاب اگه بخوام بگم اینه که کتاب خوبی بود . اطلاعات تاریخیتونم در مورد افغانستان و گذشتش و فرهنگش مخصوصا زیاد میشه . نکات جالبی رو توی کتاب میگه و باعث میشه روی خیلی از مسائلش فکر کنی و حتی به نظرم آموزنده هست .
در کل کتابش رو توصیه میکنم .
جملاتی از کتاب :
" بابا گفت هر درسی که بهت میدهند سرِ جایَش ؛ اما فقط یک گناه وجود دارد ،فقط یکی . آن هم دزدی است.هرگناهِ دیگری صورت دیگرِ دزدی است. حرفم را می فهمی ؟ بابا گفت : وقتی مردی را بکشی ، زندگی را از او دزدیده ای .حق زنش را برای داشتن شوهر دزدیده ای ،همین طور حق بچه هایش را به داشتن پدر.وقتی دوغ بگویی ،حق طرف را برایِ دانستن راست دزدیده ای.وقتی کسی را فریب دهی ، حق انصاف و عدالت را دزدیده ای . "
"بزرگ تر که شدم در دیوان های شعر خواندم که یلدا شب بی ستاره ای است و دلدادگان در این شب عذاب بیداری را در تاریکی لایتناهی به جان میخرند و چشم به راه طلوع خورشید می مانند تا به وصال معبودشان برسند. پس از اینکه ثریا طاهری را دیدم ، هر شب برایَم یلدایی بی ستاره بود "
"همیشه داشتن و از دست دادن ، آزار دهنده تر از نداشتن از اول است "
" گفت : خیلی میترسم ، گفتم :چرا ؟ ، گفت : چون از تهِ دل خوشحالَم ، دکتر رسول.اینجور خوشحالی ترسناک است.پرسیدم آخر چرا ؟ و او جواب داد : وقتی آدم اینجور خوشحال باشد ، سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد ."
پی نوشت :