خواستَم بگم که بالاخره مرحله نهایی مسابقه کتابخونی رو هم برنده شدممم !
البته جزو 4 نفر اول نبودم .
ولی خُب مهم اینه که بین اون همه آدم پاسخنامه ی منم قبول شده
×بابت دعاهاتون واسه دوستَم هم ممنون ...
امیدوارم خوب شه ... خیلی زود ...
××پس فردا امتحانام تموم میشه و انشالا فرصت میکنم و کتاب میخونَم و فیلم جدید میبینَم و اینجا هم با معرفی کتاب و فیلم آپ خواهم کرد
تنها در بی چراغی شب ها میرفتم .
دست هایم از یاد مشعل ها تهی شده بود .
همه ستاره هایم به تاریکی رفته بود .
مشت من ساقه ی خشک تپش ها را میفشرد .
لحظه ام از طنین ریزش پیوندها پر بود .
تنها میرفتم ، میشنوی ؟ تنها .
من از شادابی باغ زمرد کودکی براه افتاد بودم .
آیینه ها انتظار تصویرم را میکشیدند ،
درها عبور غمناک مرا می جستند .
و من میرفتم ،میرفتم تا در پایان خودم فرو افتم .
ناگهان ، تو از بی راهه ی لحظه ها ، میان دو تاریکی ، به من پیوستی .
صدای نفس هایم با طرح دوزخی اندامت درآمیخت :
همه ی تپش هایم از آن تو باد ، چهره ی به شب پیوسته !
همه ی تپش هایم!
میان ما سرگردانی بیابان هاست .
بی چراغی شب ها ، بستر خاکی غریب ها ، فراموشی آتش هاست .
میان ما " هزار و یک شب" جست و جوهاست .
× سهراب سپهری
پی نوشت :
چیزی شد که این شعر تو ذهنَم تکرار شد ... و خیلی دوسِش دارَمُ واستون گذاشتم که لذت ببرید
خیلی وقت بود دکلمه نذاشته بودم .
دوس دارَم یه کار از کامیاب رو براتون بذارم ...
اسمِ دکلمه هم خدانگهدار هست . متن دکلمه هم از خودشِ ...
یه آهنگ بی کلام که نه میدونَم نوازَندَش کیه ، نه اینکه سازِش چیه و نه هیچی : ))
فقط آهنگِ رویِ یه وبلاگ بود و همینجور که پخش شد ازش خوشَم اومد و دانلودش کردم .
کیفیتِش پایینه چون از رویِ آهنگِ یه وبلاگ دانلودِش کردَم.
این آهنگی که براتون گذاشتم یه موزیکِ بی کلامِ تند هست
کارِش با بقیه کارایی که گذاشتم فرق میکنه .
خودَم که دوسِش دارَم و برام انرژی بخشِ . امیدوارم خوشتون بیاد
× با نوازندگیِ Steven Sharp Nelson & Jon Schmidt