نام کتاب : مردی که گورش گم شد
نویسنده : حافظ خیاوی
نشر چشمه
تعداد صفحات کتاب :96
چاپ هشتم
جوایز : برنده ی بهترین مجموعه داستان سال 1386 از دومین جایزه ی ادبی روزی روزگاری
شامل 7 داستان ِ کوتاه:
روزه ات را با گیلاس باز کن
آن ها چه جوری میگریند ؟
چشم های آبی عمو اسد
صف دراز مورچگان
مردی که گورش گم شد
ماه بر گور می تابید
مردها کی از گورستان می آیند .
توضیحات کتاب :
کتاب دوست داشتنی هست . مخصوصا اگه به خوندن داستان های کوتاه علاقه دارید .
مخصوصا دو تا داستان اولش به نظرم خیلی کارای قوی بودن . کاملا جذب داستان میشدی
توصیفات و نثر روان و صمیمیِ کتاب به نظرم نقطه قوت کتاب هست . اگر دنبال یک کتاب واسه روزهایِ کسل کننده هستید که توان خوندن کتابهای سنگین رو ندارید حتما این کتاب رو واسه چنین روزی نگه دارید ;)
پاراگرافی از کتاب : ( از داستان روزه ات را با گیلاس باز کن )
هی تو دلم می گفتم اگر این کار را بکنم ، سومان را می گیرم .اگر این سنگ را با پایم بزنم ، از روی پل رد شود و برود جلوِ در شهربانو بایستد ، سومان را می گیرم . اگر قبل ار رسیدن این ماشین که خیلی هم تند می آمد ، از خیابان رد شوم ، سومان را می گیرم و دویدم . ماشین ترمز کرد . جیغ ترمزش درآمد . راننده پیاده شد ؛ مرد چاق و سیبیلویی بود . دنبالم کرد ، دویدم . فحش داد ، هم به مادرم و هم به خواهرم . نگفت کدام خواهرم . ناراحت شدم . دلم به حال خواهرهام سوخت . آن بیچاره ها که حتما ، الان خوابیده بودند ، چه کاری به کار این نره خر داشتند . گفتم : « قمر بنی هاشم ماشینت را بزند به دیوار . » یواش گفتم .
× یه نکته بگم ! شاید نقدهایی به کتاب وارد باشه . اما چیزی که هست اینِ که من به عنوان یه خواننده ی بدون علم ادبی تخصصی جذب کتاب شدم و دارم اینجا بهتون معرفیش میکنم ! خواستم یادآوری کنم نقدها و تعاریف من رو صرفا از دیدگاه یک آدم نسبتا کتابخوان ولی بدونِ علم ِتخصصی ِنقد بخونید ! نه بیشتر و نه کمتر ;) هرچند به طور کل نظرم اینِ کتابی خوب نیست که صرفا توی محافل علمی لغت خوب رو براش به کار ببرن . بلکه کتابی "خوب هست " که قشر عامه ی جامعه رو بتونه جذب بکنه . شاید واسه همینِ که بارها دیدیم کتابهایی که حتی اشکلات ادبی زیادی بهش میگیرن و از زیر دست یه نویسنده آماتور بیرون آماده به چاپ های بیشتری رسیده تا کتابی که صرفا در محافل علمی تایید شده ! :)