شعری زیبا از شاملو با صدایِ فرهاد
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه
دره به دره
صحرا به صحرا
اونجا که شبا
پشت بیشه ها
یه پری میاد
ترسون و لرزون
پاشو میذاره
تو آب چشمه
شونه می کنه
موی پریشون
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
ته اون دره
اونجا که شبا
یکه و تنها
تک درخت بید
شاد و پر امید
می کنه به ناز
دستشو دراز
که یه ستاره
بچکه مث
یه چیکه بارون
به جای میوه ش
سر یه شاخه ش
بشه آویزون
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
از توی زندون
مث شب پره
با خودش بیرون
می بره اونجا
که شب سیاه
تا دم سحر
شهیدای شهر
با فانوس خون
جار می کشن
تو خیابونا
سر میدونا
عمو یادگار
مرد کینه دار
مستی یا هشیار؟
خوابی یا بیدار؟
مستیم و هشیار
شهیدای شهر
خوابیم و بیدار
شهیدای شهر
آخرش یه شب
ماه میاد بیرون
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون
رد میشه خندون
یه شب ماه میاد...
شاملو
پی نوشت :
هر وقت دلم گرفته گوش میکنمش ... حالم بهتر میشه . دانلود کنید حتما.فوق العادَس . . .
دکلمه نیست ولی گذاشتم توی دسته ی دکلمه ها
خیلی قشنگ و با احساس دکلمه رو خوندن . اسم دکلمه هم واکسی هست
مطمئن نیستم ولی فکر میکنم متن دکلمه هم مالِ خودشون هست چون نویسنده هم هستن .
در هر حال!
امیدوارم لذت ببرید ازَش
پی نوشت :
ممنون بهنام عزیز بابت پیغامتون . خوشحالم که از نوشته هام استفاده کردید
نام کتاب : نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
نویسنده : اوریانا فالاچی
ترجمه : یغما گلرویی (فک کنم دو تا ترجمه ی دیگه هم داره این کتاب )
نشر دارینوش
نامه به کودکی که هرگز زاده نشد (به ایتالیایی: Lettera a un bambino mai nato) رمانی به زبان ایتالیایی از اوریانا فالاچی، نویسنده و خبرنگار ایتالیایی است که در سال ۱۹۷۵ منتشر شد.
توضیحِ کتاب :
داستان در مورد زنِ حامله ای هست که با جنینش صحبت میکنه و براش از زندگی میگه . شخصا تفکر نویسنده رو خیلی جاها قبول نداشتم . ولی همونطور که همیشه گفتم خوندن یک کتاب به معنی قبولِ تفکراتِ نویسنده نیست.کتاب نثرِ روان و فوق العاده دل نشینی داشت به نظر من .و کتابِ پر فروشی هم هست (هم تو ایران هم جهان). بیشتر از این در مورد کتاب توضیح نمیدم . جملات خیلی قشنگی توی کتاب داشت که چند تاش رو میذارم براتون.
جملاتی از کتاب:
زندگی ینی خستگی کوچولو!زندگی یه جنگه که هر روز تکرار میشه و عوض شادی هاش - که تنها قدِ یه پلک به هم زدن دووم دارن - باید بهایِ زیادی بدی...
حتی وقتی خودم رو بدبخت حس میکنم هم این آرزو رو ندارم که کاش به دنیا نمیومدم!هیچ چی بدتر از نبودن نیست ...
وقتی حوا سیبِ ممنوعه رو چید ، گناه به وجود نیومَد ، اون روز یه قدرتِ باشکوه متولد شد که بهش نافرمانی میگَن !
جنگیدن زیباتر از پیروزیه ! به سمت مقصد رفتن از رسیدنِ به اون با ارزش تره ! وقتی بَرَنده میشی یا به مقصد میرسی یه خلا رو تو خودت حس میکنی ...واسه پر کردن همین خلاء باید دوباره راه بیفتی و یک مقصد تازه ای پیدا کنی .
آدم بودن عبارت قشنگیه ، چون فرقی بین زن و مرد نمیذاره .
هیچی مثه تمایلِ یه زن به مرد یا یه مرد به زن آزادی آدم رو تهدید نمیکنه
اعتقاد داشتن آدم به خودش باعث میشه که دیگران هم به اون معتقد بشن .
تو آتیشِ انتظارِ ثروت و عشق و آزادی میسوزی و ذوب میشی ، واسه گرفتنِ حقت از پا در میای ، ولی وقتی به دستش میاری دیگه برات لذتی نداره.
فکر کردن یعنی درد کشیدنُ ،دونستن یعنی بدبختی. و درد و رنج نمکِ زندگیه و بدون اون ما دیگه انسان نیستیم!
خودم قبول دارم به قشنگیه بقیه موزیکای بی کلامی که میذارم شاید نباشه!
ولی سه سبک متفاوت با اون قبلیا هست .
عاشقِ قسمتِ اولشم! :X
این موزیک از Mike Oldfield هست
نام کتاب : خاطرات یک گیشا
نویسنده : آرتور گلدن
ترجمه : مریم بیات
توضیحاتی در مورد کتاب :
کتاب در مورد یک دختر بچه هست که توی یکی از دهکده های ژاپن زندگی میکنه و از زمانی که 9 سالش بوده همراه خواهرش که از خودش بزرگ تر بوده توسط پدرش به یک اوکیا ( که محل اقامت گیشاهاست ) فروخته میشه . و خواهرش هم چون به زیبایی اون نبوده رو...سپ.ی میشه .
سایوری (همون دختر بچه ) بعدها یکی از گیشاهای معروف و بزرگ ژاپن میشه . داستان از اواسطش با جنگ ژاپن همراه میشه و اتفاقاتی که اون زمان میفته از زبون سایوری نقل میشه .
نظر خودم در مورد کتاب . ترجمه خوب و روانی بود . هرچند به نظرم نویسنده خیلی الکی بعضی جاها نوشته رو کشش داده بود و باعث میشد حوصلم بعضی جاهای کتاب واقعا سر بره!
میگن جزو اون دسته از کتابهایی معرفی شده که باید تو عمرت حتما یه بار بخونیش. ولی راستش از نظرِ من اونقدرها هم قشنگ نبود . ولی خب کتابِ بدی هم نبود (نظر شخصیم و گفتم .شاید بقیه کتاب رو خیلی دوست داشته باشن ! )
ولی خُب میتونید خیلی با فرهنگ و آداب و رسوم ژاپن آشنا بشید . و اینش به نظرم خیلی جذاب بودش...
جملاتی از کتاب :
کلمه " گی" کلمه "گیشا" به معنی هنر است لذا کلمه گیشا به معنی هنرمند یا صاحب هنر است
او گفت : هیچ گاه در پی شسکت مردی که با او میجنگم بر نمی آیم . میگردم که اعتماد به نفسش را کم کنم . ذهنی که مشکل شک دارد نمیتواند خود را روی پیروزی متمرکز کند. دو مرد با هم برابرند به شرط آنکه اعتماد به نفسشان برابر باشد.
اگر به آخر زندگیم میرسیدم و متوجه میشدم که هر روز زندگیم را با چشم دوختن به مردی گذرانده ام که هرگز به سراغم نخواهد آمد آنگاه چه میکردم ؟ چه افسوس غیرقابل تحملی میبود.اگر تشخیص میدادم که هیچگاه واقعا مزه ی چیزهایی را که خورده ام نفهمیده ام یا نقاطی را که بوده ام ندیده ام. چون به جز رئیس به هیچ چیز فکر نمیکردم. حتی وقتی که زندگیم داشت از دست میرفت و اگر فکرم را از او برمیگرداندم آن وقت زندگی چه میبود ؟ به رقاصه ای می ماندم که هر روز تمرین رقصی را میکرده که هرگز اجرا نخواهد کرد
از اونجایی که کتاب کتابِ نایابی هست لینک دانلودش رو میذارم براتون . با تشکر از سایت 98ia واسه تایپ کتاب !
پی نوشت :
فیلمی هم بر اساس این داستان سال 2006 ساخته شده .خودم ندیدمش