بی مسئله

معرفی کتاب، فیلم و دانلود آهنگ پیانو و بی کلام

بی مسئله

معرفی کتاب، فیلم و دانلود آهنگ پیانو و بی کلام

از کتابِ بوفِ کور | صادق هدایت

-نمی‌خواهم احساسات حقیقی را زیر لفاف موهوم عشق و علاقه و الهیات پنهان بکنم چون هوزوارشن ادبی به دهنم مزه نمی‌کند.
-بارها به فکر مرگ و تجزیهٔ ذرات تنم افتاده بودم، بطوری که این فکر مرا نمی‌ترسانید برعکس آرزوی حقیقی می‌کردم که نیست و نابود بشوم، از تنها چیزی که می‌ترسیدم این بود که ذرات تنم در ذرات تن رجاله‌ها برود. این فکر برایم تحمل ناپذیر بود گاهی دلم می‌خواست بعد از مرگ دستهای دراز با انگشتان بلند حساسی داشتم تا همهٔ ذرات تن خودم را به دقت جمع‌آوری می‌کردم و دو دستی نگه می‌داشتم تا ذرات تن من که مال من هستند در تن رجاله‌ها نرود.
-تنها چیزی که از من دلجویی می‌کرد امید نیستی پس از مرگ بود. فکر زندگی دوباره مرا می‌ترسانید و خسته می‌کرد. من هنوز به این دنیایی که در آن زندگی می‌کردم انس نگرفته بودم، دنیای دیگر به چه درد من می‌خورد؟ حس می‌کردم که این دنیا برای من نبود، برای یک دسته آدمهای بی حیا، پررو، گدامنش، معلومات فروش چاروادار و چشم و دل گرسنه بود برای کسانی که به فراخور دنیا آفریده شده بودند و از زورمندان زمین و آسمان مثل سگ گرسنه جلو دکان قصابی که برای یک تکه لثه دم میجنبانید گدایی می‌کردند و تملق می‌گفتند.
-عشق چیست؟ برای همهٔ رجاله‌ها یک هرزگی، یک ولنگاری موقتی است. عشق رجاله‌ها را باید در تصنیفهای هرزه و فحشا و اصطلاحات رکیک که در عالم مستی و هشیاری تکرار می‌کنند پیدا کرد. مثل: دست خر تو لجن زدن و خاک تو سری کردن. ولی عشق نسبت به او برای من چیز دیگر بود.

-آیا سرتاسر زندگی یک قصه مضحک، یک متل باور نکردنی و احمقانه نیست؟ آیا من فسانه و قصه خودم را نمی‌نویسم؟ قصه فقط یک راه فرار برای آرزوهای ناکام است. آرزوهائی که بان نرسیده‌اند. آرزوهائی که هر مَتَل‌سازی مطابق روحیه محدود و موروثی خودش تصور کرده‌است.


× مرسی از دوستی که اینُ برام از کتابِ بوف کور گذاشت ...

نظرات 12 + ارسال نظر
Codename13 پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:04 ب.ظ http://cafelife.mihanblog.com/

اولین سوررئالیسم ی بود که خوندم...یادمه بار اول که خوندم شاید نصفش رو نفهمیدم. البته حالمم مث صادق هدایت زیاد خوش نبود :دی

و جالبه که من دفعه ی اول که خوندمش کاملا فهمیدم صادق هدایت چی میخواد بگه :دی

سینا پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:29 ب.ظ

من که کلا صادق هدایت رو تحریم کردم.

چراااا؟

میکروب صورتی جمعه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:48 ب.ظ http://mikrobe-sorati.blogsky.com/

چقدر تلخ و سرد و نا امید کننده .. :|

اوهوووم:|
ولی جمله ی اولش معنی قشنگی داره

میکروب صورتی جمعه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:14 ب.ظ http://mikrobe-sorati.blogsky.com/

اوهوم ..

سینا شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:40 ب.ظ

تفکر صادق هدایت واسه جامعه مضر و مسموم کننده ست
نویسنده باید همراه گفتن مشکلات و دردها روحیه امید به جامعه تزریق کنه و در راستای اعتلای جامعه گام برداره.کسی که خودش حتی نمیتونه زندگی خودش رو و سر وسامون بده و در برابر مشکلات به اسونی کمر خم میکنه و دوبار دست به خودکشی میزنه ادم لایقی نیست.
به من بود تمام کتاباش رو ممنوع الچاپ می کردم

یه جورایی باهات موافقم اما نه صد در صد
از یه طرف میگَم خُب حق با توئه چون واقعا آدمُ به عمق نیستی میکشونه . حتی اگه حالت خیلی خوب باشه هم افسردت میکنه!
از طرفی هم قلمش قشنگه . خیال پردازیش فوق العادس . و حس میکنم اگه نبود ادبیات سبک فوق العاده ای رو از دست میداد!

ⓖⓞⓛⒾツ دوشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 06:15 ب.ظ http://flowerever.blogsky.com/

با این همه کتاب درسی چه کنیم

زندگی که فقط کتاب درسی نیست :دی
درس یه قسمت از زندگیِ :دی

چشم بارونی یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:05 ب.ظ http://hobaberoyaham.blogsky.com

سلام عزیزم:* قالب ی جدید مبارکه:)
همیشه عالی...:)

مرسی عزیزم :*

مریم پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:14 ب.ظ

یادم نمیاد علاقه ی زیاد به مردن منو به نوشته هاش نزدیک کرد
یا نوشته هاش منو به مردن علاقه مند کرد
واقعا یادم نمیاد دقیقا کی و چطور اتفاق افتاد.
وابستگی به دنیا باعث ترس از مرگ میشه . ولی من با این که تقریبا هیچ وابستگی ای ندارم ولی بشدت از اینکه بعد مرگم فراموش بشم میترسم .
شاید واسه همینه که برای آدما بیشتر از خودم وقت میزارم . ..
آدمایی مث من همیشه تنهان .
تنهایی آدمو به پوچی میرسونه.
ذهنو خسته میکنه.
و تصور مردنو آسون.

( من هنوز به این دنیایی که در آن زندگی می‌کردم انس نگرفته بودم، دنیای دیگر به چه درد من می‌خورد؟ )
این جمله چقد بهم نزدیکه.

اووم در مورد بوف کور گفتىى فک کنم
علاقش به مردن...اره. خودش که هى خودکشى مىکرد پىروانشم همچنىن:دى
به نظر من ناامىدى کازب به ادم مىده...نباىد درگىرش شد

آریسان دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:28 ب.ظ http://www.arisan.blogfa.com

سلام وبلاگ خیلی خیلی فشنگی داری واقعا خوشم اومد..دنبال آهنگ یه شب مهتاب میگشتم که وبتو دیدم..من لینکت میکنم چون خودمم واقعا عاشق کتاب خوندن و همچین وبلاگهایی هستم..موفق باشی

خىلىى ممنون
خوشحالم خوشت اومد

نفس پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:28 ب.ظ

دوباره مرور می کنم لحظه ی پرتگاهی که تو دستم را گرفتی و من تند تند نفس می کشیدم من کجای این جهان ایستاده بودم که تو زیر پایم را خالی کرده بودی ...

مرسی :)

سفیدبرفی دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:40 ب.ظ http://alootorsh.ir/

واااااا چرا وقتی آدم میتونه کتابای دینی و فلسفه و هنر و هزارتا علم دیگه رو بخونه دل و دینشو بده به کسی که خودش در درون با خودش مشکل داشته و میخواسته این مشکل رو انتقال بده ...
ممنون از شما بابت زحماتتون .

مرسی :)
بله منم موافق خوندن این کتابا نیستم . البته تا حدی لازمه . تا آدم چیزیُ نشناسه نمیتونه نقدش کنه یا با مکتبش آشنا شه ;)

میلاد چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:28 ب.ظ http://purple-dreams-m2.blogfa.com

اسم آهنگه چیه تو وبت میخونه

براتون پیغام دادم لینکشو

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد